شعرطنز خوشحال نادان می شود

شعرطنز

خوشحال نادان می شود

همسرم دمی رودکلاس زبان

تاشودمثل همسردگران

می خردسکه بهر هراستاد

می دهدپول بنده رابرباد

سطح درحال حاضرش بدنیست

تاحدودی گرامرش بدنیست

گاه باجاریش ((مهروز))

می کندهی مکالمه در روز

اصطلاح وکنایه میداند

ترجمه می کند می خواند

درمغازه اداره یا مطب

خارجی حرف می زند اغلب

جای ((بازی))همش ((پلی)) گوید

هرچه گویم به او((اوکی))گوید

پیش من آمد و شبی بگریست

که دچرانام من جنیفرنیست

کاش می شد به جای این خوشحال

بودفامیل تو((رونی دانال))

بیخ گوشم دوساعتی غرزد

هی به اعصاب من تلنگرزد

خوانده ازبس زبان دیگررا

رفته یادش زبان مادررا

 

ارسالی امیرحسین خوشحال

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.