شعرطنز
تابادچنین باد
خواهرم بازنان ومردانی
می رودجمعه ((مولوی خوانی))
بشنوازنی همیشه می خواند
معنی اش راولی نمیداند
جلساتش خوش است شورانگیز
گاه درطرقبه گهی شاندیز
(( ازنقاط ویلایی مشهد))
گاه درباغ دنجی پرآب
تازگی هم درون کافه کتاب
گفتم اوراکه((خواهرنازم))
ای که هستی تومحرم رازم
خواهشن بنده راببرباخود
جلساتی که می روی گرشد
گفت باشدبروی چشمانم
نکنی البته پشیمانم
الغرض بازنان ومردانی
بنده رفتم به مثنوی خوانی
بوده درباغ دلکشی جلسه
هم زمین پزکفش هم قفسه
دست یک عده ای زمهمانان
بودگیتاروتنبک وقلیان
بانوان بالباس مهمانی
مثلابودمولوی خوانی
دست وآهنگ دنیوی بودش
همه چی غیرمثنوی بودش
بنده پرسیدم ازکسی آنجا
بوده درقرن چندمولانا؟!
دادیک پاسخی که نادربود
گفت او((شاعرمعاصربود))
ارسالی امیرحسین خوشحال