شوهر شکنجهگرِ «اعظم»: بیگناهم!
نازک تر از گل به او نگفتهام!
مرد شکنجهگر که همسر و دو کودکش را 21 روز زندانی کرده بود، میگوید بیگناه بوده و اگر کاری کرده تحت تأثیر شیشه بوده است.
این مرد خشن در گفتوگویی، گاهی خونسرد و گاهی ترشرو میشد و مرتب ادعا میکرد همسر و دو کودکش را دوست دارد.
گفتوگو با مرد شکنجهگر
چند سالهای؟
30 ساله.
شکستهتر دیده میشوی؟
اعتیاد داغونم کرد!
از کی معتادی؟
نمیدانم اما یادم نمیآید که یک روز مواد نکشیده باشم.
چه نوع موادی میکشی؟
همه نوع مصرفی داشتم اما شیشه راحتتر گیرم میآید و نیازی به زغال و اینجور چیزها ندارد، همهجا میشود راحت آن را کشید به خاطر همین سراغ شیشه رفتم.
روز عروسیات یادته؟
روز خوبی بود. زنم دختر بسیار خوبیه، همه شاد بودند و منم خیلی خوشحال بودم.
اون موقع هم معتاد بودی؟
تفریحی میکشیدم حتی به اعظم قول دادم دیگر نکشم اما بعد بدتر شد.
چرا؟
ساعت خالی در روز زیاد داشتم. با دوستانم دور هم جمع میشدیم و مواد میکشیدیم تا ساعتی خوش باشیم.
روز تولد بچههایت را به خاطر داری؟
بله، مگر میشود فراموش کرد.
وقتی بچهها متولد شدند چرا تصمیم نگرفتی اعتیاد را ترک کنی؟
خواستم حتی قسم خوردم اما نشد.
زن و بچهات را چقدر دوست داری؟
خیلی، اندازه دنیا.
پس چرا شکنجهشان دادی؟
(محمد اخم میکند): نگویید. من از گل نازکتر هم به آنها نمیگویم.
اما همسرت زخمی و بچههایت هم افسرده و کبود هستند و میگویند کار تو بوده!
اصلاً به خاطر نمیآورم، حتماً شیشه کشیده بودم و نفهمیدم اینکه دلیل نمیشود!
اگر این کار را کردهام معذرت میخواهم. آزادم کنید جبران میکنم.
زن و بچهات 21 روز در خانه زندانی بودند؟
دوست نداشتم زیاد بیرون بروند، مزاحم در خیابانها زیاد است اما آنها را زندانی نکردم.
تا کی میخواهی معتاد باشی؟امروز آزادم کنید دیگر نمیکشم.
پشیمان نیستی؟از چی؟!
از اعتیاد، خیلی، اما کاری از دستم برنمیآمد!
نه از شکنجه زن و بچهات؟
پشیمانم، اما کاری نکردهام.
@wikinegar