(حکایتِ آن خواجه!)
آن خواجه که راهِ دین به تلبیس زند
در روی و ریا طعنه به ابلیس زند
در خواب اگر به شهد انگشت کند
برخیزد و شستِ خویش را لیس زند!
آن خواجه که از سخاوتش دم زده است
یک عمر لگد به گورِ حاتم زده است
یک فرصتِ سور اگر ز وی فوت شود
چل روز سیاهپوش و ماتمزده است!
آن خواجه که بس شهیر و برجسته شده
ز احصای مَنالِ خویشتن خسته شده
لکن عمریست دستِ خشکیدۀ او
چون ذمّۀ ما به گردنش بسته شده! 1
بوالفضول الشّعرا
1-وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ...اسرا/ ۲۹)
و دستت را [از خسّت] به گردنت نبند
@bolfozool