الوداع و السّلام!
اپیزود اوّل: الوداع!
(زبان حال نمایندۀ مجلسی که رأی نیاورد!)
می روم با قلبِ خسته ،چشمِ گریان، الوداع
می روم آشفته و سر در گریبان ، الوداع
ای بهارستان که از داغت خزانستان شدم
بلبلی بودم که رفتم از گلستان، الوداع
من نمی دانم چه کردم غیرِ خدمت بهر خلق
کاندرین دوره شدم مغضوبِ ایشان، الوداع
ریخت آرایِ من دلخسته همچون اشکِ من
شد از آن ریزش، دو چشمم اشک ریزان، الوداع
سفره مان زین پس مگر با خونِ دل رنگین شود
حال با حسرت بگویم:خوانِ الوان، الوداع
«مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس»
می شود در دورِ بعد این مشکل آسان؟ الوداع
بعد از این آخر چسان بینم تو را در زیرِ غیر؟!!
صندلی جان ،صندلی جان، صندلی جان، الوداع
عکس ما را از برای یادبود آنجا نهید
پیشِ آن یک دستۀ گل، ای رفیقان، الوداع
بوالفضول الشّعرا
@bolfozool