ادبی
می گفت آدمها گنجشکهای حیاط پشتی خانه تان نیستند که برایشان دانه بپاشی، به هر روز آمدنت عادتشان بدهی. گاه و بیگاه روی پلهها بنشینی برایشان درد دل کنی یا چشمها یت را ببندی و در خلسه ی مالیخولیایی خودت به جیک جیکشان گوش کنی. بعد یکروز حوصله ات سر برود. خسته از شلوغی، خسته از بودنشان ، راهت را بکشی بروی.
آدمها حتی مثل گنجشکها نیاز به کیش کیش ندارند. میروند اما با دلی شکسته...
نیکی_فیروزکوهی