به داشته های خود قانع باشیم
گوزنی بر چشمه ای رفت تا آب بنوشد.عکس خودش را در آب دید.پاهایش باریک و کوتاه بنظرش آمد و غمگین شد.اما شاخ های بلند و قشنگش را که دید شادمان و مغرور شد.در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.گوزن گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند.اما وقتی به جنگل رسید،شاخ هایش به شاخه درخت گیر کرد.صیادان سر رسیدند و او را گرفتند. گوزن چون گرفتار شد با خود گفت: دریغا پاهایم که از آنها ناخشنود بودم و نجاتم دادند،اما شاخ هایم که به زیبایی آنها می بالیدم،گرفتارم کردند.
چه بسا گاهی از چیزهایی که ناشکر و گِله مندیم،پله صعودمان باشد و چیزهایی که به آنها مغروریم مایه سقوطمان...!!!
پدرام ازلولمان
سلامی به شیرینی دلتون خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم
خیلی دوست دارم پیش منم بیاین مرسی از لطفتون
45611