صاحب عصر
« صاحبِ عصر گوش ڪن »
جمعه ها هم من و هم پنجره عادت داریم
به تماشای خیابان بنشینیم فقط
انتظار از سَر و روی من و او می بارد
تا ڪه یڪ بار تو را خوب ببینیم فقط
نڪند ڪج بِڪنی راه خودت را یڪ وقت
نڪند دیـــــر بیایی به سراغم آقا
من هم انسانم و اندازه ی صبرم محدود
می ڪُشد زود مرا دَغدغه و غم آقا
چشم این پنجره از چشم منم خیس تر است
منتظر بوده ڪمی قبل تر از این گویا
می نویسم به تنِ شیشه ی او "یا مهدی"
بس ڪه احوالِ تو را می شود از مـــــن جویا
او نمی داند و من نیز نخواهم دانست
راز این غیبتِ دیرینه و طولانـــــی را
باید امّا تو در این جامعه حاضر باشی
تا به مقصد برسانــــی بشر فانی را
زهرا موسی پور
http://line.me/ti/p/pwL2FQeU3U