بیدلی می گفت در پیش خدای کای خدا آخر دری بر من گشای رابعه آنجا مگر بنشسته بود گفت:آخر کی این در بسته بود در گشاده است لیکن تو روی سوی در کن و مراد خود بجوی عطار