ای پادشاه خوبان، داد از
غم تنهایی
دل
بیتو به جان آمد، وقت است که بازآیی
دایم
گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب
ضعیفان را در وقت توانایی
مشتاقی
و مهجوری، دور از تو چنانم کرد
کز
دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
ای
درد توام درمان در بستر ناکامی
وی
یاد توام مونس در گوشه تنهایی