درمحضربزرگان
توبه ازغیبت
مرحوم جناب کربلایی احمدتهرانی درباره توبه ازغیبت فرمود:توبه ازغیبت دومرحله اساسی داردیک توبه ازغیبت ظاهری که تقریبا می توان گفت خیلی آسان است اما آن دیگری به مراتب مهم تراست توبه ازگمان بد است باید ازکمان بدتوبه کنیم تادلهایمان فقط پیش اوباشد
گذشته که حالم را گرفته است
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم
و حال هم حالم را به هم میزند
واقعا چه زندگی شیرینی
* چون هر وقت کودکی را میبینند لبخند میزنند.
*چون در همسرداری به گونه ای رفتار میکنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد.
*چون وقتی مسیر مستقیمیرا طی میکنند
همیشه مستقیما" روبرو را نگاه میکنند
و هرگز به طرف ما مردان که با لبخند راه را برایشان باز کرده ایم برنمیگردند تا تشکر کنند.
*چون در همسرداری به گونه ای رفتار میکنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد.
*چون همه ی توان خود را برای داشتن خانه ای زیبا و تمیز بکار میگیرند
و هرگز برای کاری که انجام میدهند توقع تشکر ندارند.
*چون هر آنچه که در زندگی خصوصی افراد مشهور اتفاق میافتد را جدی میگیرند.
*چون سراغ مسائل غیر اخلاقی نمیروند.
*چون نسبت به زجری که برای زیباتر شدن تحمل میکنند شکایتی نمیکنند.
حتی هنگام استفاده از وسایل خطرناک در سالنهای ورزشی
*چون آنها ترجیح میدهند سالاد بخورند.
*چون فقط عاشق پیش غذاها ی متنوع و رنگارنگ و آرایش ملایم و زیبا هستند
در حالیکه ما عاشق نوشیدنیهای مخرب هستیم
*چون آنها با همان دقت و ظرافتی که میکل آنژ تابلوی Sistine Chapel را کشیده است،
به زیبا ساختن خود دقت میکنند.
*چون برای حل مشکلات، روش های خاص خودشان را دارند؛
روش هایی که ما هرگز درک نمیکنیم و همین ما را دیوانه میکند.
*چون دقیقا" وقتی دیگر خیلی دوستمان ندارند،
با ترحم به ما میگویند: " دوستت دارم
تا ما متوجه بی علاقگی آنها نشویم.
*چون وقتی میخواهند در مورد ظاهرشان چیزی بپرسند ترجیح میدهند
این سوال را از خانمی بپرسند و خلاصه با این مدل سوالات ما را عذاب نمیدهند.
*چون گاهی از چیزهایی شکایت میکنند که ما هم آن را احساس میکنیم
مثل سرما یا دردهای رماتیسمی، به این ترتیب ما میفهمیم که آنها هم مثل ما آدم هستند!
*چون داستانهای عاشقانه مینویسند.
*چون ساعتها وقت خود را با فکر کردن در مورد اینکه چگو نه میتوانند
با دیگران سر صحبت را باز کنند، تلف نمیکنند .
*چون آنها میتوانند مثل مردها بلوز و شلوار بپوشند و سر کار بروند،
درحالیکه مردها هرگز جرئت نمیکنند دامن بپوشند و بروند سر کار.
*چون همیشه میتوانند یک ایراد بزرگ از زنی که ما گفته ایم زیبا است بگیرند
و به ما بقبولانند که بی سلیقه هستیم و اشتباه میکنیم.
*و پائولو میگوید: ما عاشق آنها هستیم چون زن هستند.....به همین سادگی.
ما شکیبا بودیم
و این است آن کلامی که ما را به تمامی
وصف می تواند کرد ...
ما شکیبا بودیم
به شکیبایی بشکه یی بر گذرگاهی نهاده ؛
که نظاره می کند با سکوتی درد انگیز
خالی شدن سطل های زباله را در انباره خویش
و انباشته شدن را
از انگیزه های مبتذل ِ شادیِ گربه گان و سگانِ بی صاحبِ کوی ،
و پوزه ی ره گذاران را
که چون از کنارش می گذرند
به شتاب
در دست مال هایی از درون و برونِ بشگه پلشت تر
پنهان می شود .
ای محتضران
که امیدی وقیح ، خون به رگ هاتان می گردانَد !
من از زوال سخن نمی گویم
[ یا خود از شما _ که فتحِ زوال اید
و وحشت های قرنی چنین آلوده ی نامرادی و نامردی را آن گونه به دنبال می کشید
که ماده سگی بوی تندِ ما چه گی اش را . ]
من از آن امیدِ بی هوده سخن می گویم
که مرگ نجات بخشِ شما را
به امروز و فردا می افکَنَد :
مسافری که به انتظار و امیدش نشسته اید
از کجا که هم از نیمه ی راه باز نگشته باشد ؟
چهل روز برعهدخود وفادارباشیم
هر شب برای آمدنت گریه می کنند
سجاده و دو دیده شب زنده دار من
امید بسته ام که می آیی و میکشی
دستی بر این ، دل امیدوار من