خشونت در مدارس ؛ مقصر کیست؟ چاره چیست؟
فراسوی کوچصفهان
کد خبر:5201478
دسته خبر:اجتماعی
خشونت در مدارس ؛ مقصر کیست؟ چاره چیست؟
لباس هایشان خاکی و پاره است. معاون مدرسه در حال انتقال آنها به دفتر مدرسه است ولی همچنان برای یکدیگر خط و نشان می کشند و همدیگر را تهدید می کنند. مدیر اسامی شان را در دفتر انظباطی ثبت می کند و از هر دو تعهد می گیرد که دیگر در محیط مدرسه با هم درگیر نشوند و آنها را به کلاس می فرستد. ماجراهایی از این دست در زنگ های تفریح در حیاط برخی مدارس و بعد از تعطیلی مدرسه در بیرون مدارس به کرات دیده می شوند و مدیر و معاون مدرسه مجبورند بخشی از زمان خود را به حل و فصل این گونه مسائل اختصاص دهند. شاید زمان آن فرا رسیده باشد تا چاره ای اساسی برای جلوگیری از خشونت در مدارس اندیشیده شود.
خشونت در مدارس
خشونت در مدارس پدیده جدیدی نیست و در همه مقاطع تحصیلی ]چه در ادوار گذشته و در چه در دوره کنونی[، با شدت و حدّت کمتر و بیشتر وجود داشته و دارد. بروز خشونت در مدارس عمدتاَ دارای دو بعد کلامی و جسمانی است. خشونت کلامی نظیر توهین، تحقیر، تهدید، ترساندن، تمسخر و گذاشتن القاب روی دیگران و … خشونت جسمانی نیز شامل پرخاشگری، قلدری، هل دادن، عدم رعایت صف در مدرسه، گاز گرفتن، پرتاب اشیاء، درگیری با همکلاسی ها و هم مدرسه ای ها و گاهی اوقات با دبیران و پرسنل مدرسه دیده می شوند. استفاده از خودکار در درگیری بین دانش آموزان معمولاَ رایج است ولی استفاده از سلاح سرد نیز در برخی درگیری های مدرسه ای گزارش شده است. آخرین مورد هم که منجر به قتل معلم بروجردی شد، استفاده از سلاح سرد چاقو توسط دانش آموز 15 ساله گزارش شده است. سال گذشته نیز در یک مدرسه ابتدایی در تهران یک دانش آموز پایه چهارم دانش آموز پایه ششم را با چاقو مورد حمله قرار داد و دانش آموز مضروب به حالت کما رفت! این قبیل تعارضات و درگیری ها در همه مقاطع و پایه ها دیده می شوند ولی قطع به یقین ریشه و علل این موارد و راهکار های حل این بحران در هر مقطعی متفاوت است. بروز این نوع خشونت ها در پسران عمدتاً به صورت پرخاشگری آشکار و در دختران به صورت پرخاشگری مخفیانه و پنهان می باشد.
دلایل بروز خشونت در دانش آموزان
اکثر کارشناسان علوم رفتاری بروز یک رفتار یا روی دادن یک حالت را ناشی از تجمیع عوامل بیرونی و درونی می دانند. در واقع بروز برخی رفتار ها ناشی از یک علت تامه و ثابت نیستند و معمولاَ برآیند چند علت و عامل درونی و خارجی هستند که با ناتوانی فرد در کنترل عوامل ذکر شده، حادث می شوند. دلایل اجتماعی و فرهنگی زیادی در بروز خشونت و رفتار های کنترل نشده در مدارس در بین دانش آموزان وجود دارد. نحوه آموزش و تربیت خانوادگی، تخلیه هیجانات دوران کودکی، الگوی نامناسب رفتاری در خانواده و اطرافیان، تاثیر پذیری از گروه همسالان، تماشای فیلم های خشن، آزار جسمی و جنسی، حضور طولانی مدت در مکانی غیر از خانه، حضور مستمر در کافی نت ها و گیم نت ها، انجام بازی های خشن رایانه ای به میزان طولانی، میزان سواد و درآمد والدین ، فضای حاکم بر خانواده و محل سکونت، سوء رفتار های والدین نظیر اعتیاد و طلاق و … بخشی از عوامل اجتماعی و فرهنگی هستند که در جامعه کنونی در بروز خشونت تاثیر مستقیم دارند. از سوی دیگر عدم برخورد جدی توسط والدین در مواجهه با خشونت فرزندان، نبود اراده یا برنامه یا حتی خلاء قانونی برای برخورد مناسب و متناسب با دانش آموزان خاطی در مدارس، نیاز به منابع مالی در برخی مدارس غیر انتفاعی که منجر به تحمل هر رفتاری می شود، عدم همکاری خانواده ها در اجرای تنبیهات منطقی و متناسب با ناهنجاری دانش آموزان شرور و خاطی از دیگر مواردی هستند که این کنترل این پدیده را در مدارس به یک معضل جدی تبدیل کرده است.
هر چند موارد فوق الذکر می توانند به تنهایی باعث بروز انواع خشونت در مدارس شوند ولی در این بحث نباید از ساختار آموزشی و فیزیکی مدارس غافل شد. کلاس هایی که اکثراً استاندارد نیستند و تعداد زیادی دانش آموز در خود جای داده اند، میز و نیمکت هایی که قدمت برخی از آنها به بیش از چند دهه می رسد، ساختار آموزش مطالب درسی که در اکثر مواد درسی و مدارس به صورت سخنرانی و یک طرفه ارائه می شوند، کمبود فضاهای مشجر و مفرح در حیاط مدرسهف برخورد نامناسب و خشن برخی دبیران، تنبیه بدنی در مدارس و دلایلی از این دست نیز باعث افزایش روحیه پرخاشگری در دانش آموزان می شوند.
قانون و خشونت در مدارس
هر چند بهترین گزینه در مواجهه با این نوع دانش آموزان ریشه یابی و حل موضوع به صورت دوستانه و مسالمت آمیز است ولی قانون نیز در مورد دانش آموزانی که به هیچ عنوان حاضر به همکاری و تغییر در رفتارشان نیستند، تدابیری اندیشیده است. بر اساس ماده ۷۶ دانش آموزان متخلفی که دلسوزی و مماشات، راهنمایی ها و چاره جویی های تربیتی، عطوفت و رافت در آنها مفید و موثر واقع نشده، و به عبارتی به هیچ صراطی مستقیم نیستند، با رعایت تناسب به یکی از روش های زیر مورد تنبیه قرار می گیرند: «تذکر و اخطار شفاهی به طور خصوصی، تذکر و اخطار شفاهی در حضور دانش آموزان کلاس مربوط، تغییر کلاس در صورت وجود کلاس های متعدد در یک پایه با اطلاع ولی دانش آموز، اخطار کتبی و اطلاع به ولی دانش آموز، اخراج موقت از مدرسه با اطلاع قبلی ولی دانش آموز حداکثر برای مدت سه روز و انتقال به مدرسه دیگر.»
هر چند وضع اینگونه مقررات بسیار عادلانه و منطقی به نظر می رسد و دارای یک شیب ملایم در برخورد با دانش آموزان خاطی است و تنبیهات آن با کنوانسیون حقوق کودک تعارضی ندارد، اما وجود قانون خوب به تنهایی کفایت نمی کند و لزوم اراده و زمینه در اجرای آن نیز مهم است. با وجود اینکه ممکن است اتخاذ چنین تصمیماتی در سطح مدارس در وهله کمی سختگیرانه به نظر برسد، ولی با توجه به بروز برخی حوادث و درگیری های خشن در برخی مدارس در سال های اخیر، به نظر می رسد، وضع چنین مقرراتی کاملاً عادلانه است و علاوه بر کنترل کلاس و مدرسه ، مانع از تسری آن به جامعه در سال های آتی خواهد شد.
خانواده همگام با آموزش و پرورش یا در جبهه مقابل؟
متاسفانه در جامعه کنونی اکثریت قریب به اتفاق خانواده ها از معلم و یا پرسنل مدرسه انتظار آموزش تمامی هنجار های اجتماعی و شخصیتی را به فرزندان خود دارند و جال اینکه در رسیدن به خواسته های آموزشی و اجتماعی خویش نیز به هیچ عنوان حاضر به همکاری نیستند و بار تمام این مسئولیت را به دوش معلمان و کادر مدرسه می اندازند.
از سویی چنین خانواده هایی که از مدرسه توقع تربیت خانوادگی فرزندان خود و بروز رفتار های مناسب هم در مدرسه و هم در محیط خارج از مدرسه دارند، در خانه به هیچ عنوان از الگوهای شخصیت دهی و کنترلی مناسب و استاندارد پیروی نکرده و با هنجار شکنی و حتی تنبیه بدنی، تمام رشته های سیستم آموزش و پرورش را پنبه کرده و با ایجاد دو گانگی و تعارض در امر تربیت، باعث ایجاد اختلال در رویه آموزشی و تربیتی کادر مدرسه نیز می شوند.
نکته دیگر اینکه بسیاری از خانواده ها که در اکثر موارد تنبیه بدنی را تنها چاره و یا به عبارتی اولین گزینه روی میز جهت تربیت بچه های خود می دانند، کوچکترین فشار و تنبیه از جانب مدرسه را حتی به صورت خیلی جزئی مثل چند صفحه جریمه، محرومیت از زنگ ورزش، محرومیت موقت از کلاس درس یا مدرسه و … بر نمی تابند و جانبدارانه و تمام قد از فرزند خود حمایت می کنند و کل شیوه های تربیتی به کار گرفته شده از جانب معلم و مدیریت مدرسه را زیر سوال می برند. باید این واقعیت را بپذیریم که دانش آموزان در طول روز تنها چند ساعت در اختیار مدرسه هستندکه تقریباً 90 درصد از این زمان نیز به آموزش تعلق دارد، و بعد از تعطیلی مدرسه بچه ها بیشتر اوقات در اختیار خانواده های خودشان هستند. در واقع زیربنای شخصیتی و رفتاری بچه ها در محیط خانه و در بین اعضای خانواده شکل می گیرد و آنچه که ما در مدرسه مشاهده می شود، بر آیند تربیت خانوادگی، آموزش های والدین، نحوه برخورد والدین با یکدیگر و … می باشد که به صورت رفتار های گوناگون مثبت و منفی در فرزندان بروز می کند.
چاره کار چیست؟
علی رغم وجود برخی خشونت ها در مدارس باید به این نکته نیز اذعان داشته باشیم که مدارس هنوز امن ترین مکان های روی زمین محسوب می شوند چرا که وقتی والدین فرزندشان را به مدرسه می فرستند تا زمان تعطیلی مدرسه به هیچ عنوان نگرانی از بابت حضور فرزندشان در این مکان مقدس ندارند؛ ولی اگر چند دقیقه دیر تر از زمان عادی به خانه برسند، دلشوره وجود تمام اعضای خانواده را فرا می گیرد و به قولی دلشان هزار راه می رود. در واقع چنین می توان گفت که معلمان و پرسنل مدرسه قابل اعتماد ترین افراد در جامعه برای محافظت از دانش آموزان می باشند. اما بروز خشونت نیز در مدارس نیز غیر قابل اجتناب است که چاره کار بدون حمایت و همکاری خانواده ها عملاَ امکان پذیر نیست. با وجود ظاهر خشن این برخورد ها و درگیری ها، راه حل و درمان این معضل اجتماعی نرمخویی و نزدیک شدن به دانش آموزان پرخاشگر و خشونت طلب است. هر چند می توان ریشه اصلی این معضل را در خانه و اجتماع جستجو کرد ولی نوع برخورد معلمان و کادر آموزشی در رفع این ناهنجاری ها بسیار موثر است. اکثر دانش آموزان به معلمان خود ، بیش از سایر اقشار جامعه اعتماد دارند و اگر معلمی بتواند از این اعتماد، حُسن استفاده را ببرد، راه هموار خواهد شد. دادن برخی مسئولیت های جزئی به دانش آموزان پرخاشگر، صدا زدن دانش آموزان به اسم کوچک، نزدیکی به دانش آموزان و تلاش برای ریشه یابی مشکلات شخصی، پرسش برخی سوالات فنی مربوط به خارج از مدرسه، کمک گرفتن در حل مشکل خودرو یا ساخت یک وسیله، همبازی یا هم تیمی شدن معلم با دانش آموزان خاطی در مدرسه، ایجاد انگیزه در پرورش توانمندی های درسی ، ورزشی یا مهارتی دانش آموزان خاطی، ملاقات با والدین و دوستان ایشان و … می تواند در کنترل دانش آموزان خاطی و نشان دادن مسیر واقعی به آنها موثر باشد.
از سوی دیگر باید بپذیریم که بهترین شیوه در مقابله با اکثر بحران های اجتماعی و ناهنجاری های فرهنگی توسعه آموزش و آگاهی رسانی به خانواده ها می باشد. آموزش روش های تربیتی در کلاس های آموزش خانواده، ساخت و تولید برنامه های مختلف در رسانه ملی، آموزش برخی اصول اولیه در تیزر های کوتاه و پخش از صدا و سیما، چاپ بروشور و کاتالوگ در خصوص نحوه برخورد با بچه ها در محیط منزل، استفاده از اساتید مجرب علوم رفتاری در کلاس های آموزش خانواده و … در حل این معضل اجتماعی موثر هستند. در واقع هر قدر خانواده ها بیشتر در معرض آموزش علوم رفتاری قرار بگیرند و با نکات آموزشی و تربیتی آشنا شوند، نوعی وحدت رویه در تربیت فرزندان ایجاد می شود که در نهایت بروز مشکلاتی نظیر خشونت و پرخاشگری در مدارس کمتر خواهد شد. امید است با رعایت موارد فوق و استفاده از سایر شیوه های خلاقانه توسط خانواده ها، مدیران و معلمان مدارس شاهد ناهنجاری های رفتاری در سطح مدارس نباشیم و آینده سازان این ملکت در محیطی آرام و به دور از هیاهو و تنش، به کسب علم و دانش بپردازند.