زندگی بزرگان (برخوردسردکمال الملک باسفیرروسیه)

زندگی بزرگان

برخوردسردکمال الملک باسفیرروسیه

یکی ازاطرافیان کمال الملک نقل می کندکمال الملک شامگاه که تدریسش تمام می شد وشاگردانش متفرق می شدندبرای رفع خستگی قدم میزدروزی ازمدرسه باهم می آمدیم میدان توتخانه را پشت سرگذاشتیم وبه سمت خیابان علاءالدوله می رفتیم صدای نعل اسبان روسی توجه ام راجلب کردبه پشت سرم نگاه کردم دیدم سفیرروس در درشکه ای که دوازده سوارقزاق ازپیش وپسآن روانندخودرابرای تعارف اباستادحاضرمی کندوقتی کمال آهسته سر راگرداندسفیربااحترام ومودبانه سلامی کردجواب نیمه رسمی سردی گرفت ورفت پرسیدم :آقا چرااین طور جواب دادید گفت:این فرد به وطن من به چشم حقارت نگاه می کند

برگرفته ازکتاب(کمال الملک)اثرحسنعلی وزیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.