تکیه گاه تعزیه خوانی


تکیه گاه

تعزیه خوانی

درتکیه ما چندسالی مراسم تعزیه خوانی برگزارشدولی بعدازفوت چندبزرگ تکیه این رسم به مرورکمرنگ شد تااینکه برای همیشه تعطیل شد 4یا5ساله بودم که اولین تعزیه رادرتکیه دیدم مراسم درخیابان جلوی تکیه برگزارمی شد بعدازمراسم باپدرم داخل تکیه می رفتیم جمعیت زیادی آمده بودندخیلی ها هم محله ای بودند بقیه رانمی شناختم چون ازبین جمعیت چیزی نمی دیدم پدرم من را روی دوشش گذاشته بودصحنه غریبی بودمردها وزن هایی بالباس عجیب که شمشیر ونیزه وسپرداشتند وطبل هایی که صدای ضربه هایش تن مان را می لرزاندسالها بعدفهمیدم که آن زن ها زن نبودند بلکه مردها شبیه شان را اجرامی کردند چون با پدرم بودم ومی دیدم بقیه مردم هم ایستاده اند نمی ترسیدم ولی خیلی تحت تاثیرمحیط بودم هم برایم تازگی وجذابیت داشت که تاحالا چنین چیزی ندیده بودم هم لحن کوبنده شبیه خوانان که باصدای بلندحرف می زدند وشعرمی خواندندبه من دلهره می دادوهم وقتی گریه مردمرامی دیدم دلم می گرفت وبغض می کردم خاطره اش هیچ وقت فراموشم نمی شودتامدت هاتحت تاثیر این صحنه هابودم وقتی مردی بالباس قرمزکه بعدا فهمیدم نامش شمراست خنجربه دست دورمردهای باشال سبزمی چرخید ورجزمی خواند وقتی اهلبیت همدیگررادرآغوش می گرفتندوضجه میزدندوقتی مجلس تمام می شد مردم به هم تسلیت والتماس دعا می گفتندواشک هایشان راپاک می کردند وقتی که همان سربازخشن قرمزپوش کلاهخودش راازسربرمی داشت دیدم همای چای ریزتکیه است که چشم هایش سرخ شده ورفت گوشه ای نشست وبه پرچم (یااباعبدا...)بوسه می زد

علیرضاکارگر

برگرفته ازروزنامه خراسان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.