همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

شهر بدون مرد، شهر درده

شهر بدون مرد، شهر درده

قربون شکل ماه هرچی مرده

قربون اون مردای دل‌شکسته

قربون اون دستای پینه‌بسته

مردای ده، مردای کاه و گندم

مردای ده، مردای خوان هشتم

مردای پشت کوه، مثل خورشید

تودلشون هزار جام جمشید

مردای سوخته زیر هرم آفتاب

مردای ناب و کم‌نظیر و کمیاب

کیسه چپق‌ها به پرشال‌شون

لشکر بچه‌ها به دنبال‌شون

بیل و کلنگ‌شون همیشه براق

قلیون‌شون به راه، دماغ‌شون چاق

صبح سحر پا می‌شن از رختخواب

یک‌سره رو پان، تا غروب آفتاب

چارتای رستمند به قد و قامت

هیکل‌شون توپ، تن‌شون سلامت

نبوده غیرگرده گلاشون

غبار اگر نشسته روکلاشون

کلام‌شون دُعا، دعاشون روا

سلام و نون و عشق‌شون بی‌ریا

ابوالفضل زرویی نصرآباد

وطنز پایگاه شعر و ترانه طنز

vatanz_ir

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.