همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

یک_دقیقه_مطالعه_و_تفکر

یک_دقیقه_مطالعه_و_تفکر

دلم می‌سوزد وقتی می‌بینم  توی شهرداری حقوق آنهایی که جدول حل می‌کنند، بیشتر از  آنهایی است که جدول تمیز می‌کنند! سقف خانه‌ی ما سوراخ است، ولی در عوض مناره‌های مسجدِ خالی سر به فلک کشیده است. همسایه‌مان هر ساله مکه می‌رود، می‌گوید خدا طلبیده؛ خدایا! خسته نمی‌شوی از قیافه تکراریَش؟ دوستانت چه قیافه‌های خاصی دارند، ریش، تسبیح، سجاده...؛ با اسمت چه احترامی دارند. اگر دوست بی‌ریش و تسبیح قبول می‌کنی، ما هم هستیم. اینجا می‌گویند برو دعایت را به فلانی بگو، پیش خدا آبرو دارد، شاید دعایت پذیرفته شود، خدایا نگو که پارتی بازی به عرش هم رسیده، من به این جماعت دیوانه کافر شده‌ام فقط تو را می‌شناسم و بس…

حسین پناهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.