همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

مرد فقیری از خدا سوال کرد :

مرد فقیری از خدا سوال کرد :

چرا من اینقدر فقیر هستم ...؟

خدا پاسخ داد :

چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی ...

مرد گفت :

من چیزی ندارم که ببخشم ؟

خدا پاسخ داد : دارایی هایت کم نیست...!

یک صورت ، که میتوانی لبخند برآن داشته باشی !

یک دهان ، که میتوانی از دیگران تمجید کنی و حرف خوب بزنی!

یک قلب ، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!

چشمانی ، که میتوانی با آنها به دیگران با نیت خوب نگاه کنی!

" فقر واقعی فقر روحی است ...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.