همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

یک قاشق سبزی پلو می‌خورد

یک قاشق سبزی پلو می‌خورد

و یک دانه برنج در تنگ ماهی می‌انداخت.

حالا دیگر می‌توانست به دوستانش بگوید که

ما هم شب عید

سبزی پلو را با ماهی خوردیم...

زهره عیسی خانی

تقدیر شده در جشنواره‌ی داستان کوتاه

TebyanOnline

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.