همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد

این متنو باید با آب طلا نوشت

این متنو باید با آب طلا نوشت

هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است

دقت  بکنی  نور  خدا   داخل  خانه  است

در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟

اول  تو  ببین  قلب  کسی  را  نشکستی؟

اینگونه   چرا   در   پی  اثبات   خداییم؟

همسایه ی ما  گشنه  و ما سیر  بخوابیم

در خلقت  ما راز  و معمای  خدا  چیست؟

انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟

برخیز و کمی  کعبه ی  آمال  خودت  باش

چنگی  به  نقابت  بزن  و مال خودت باش

تصویر خدا پشت همین کهنه  نقاب  است

تصویرخداواضح وچشمان توخواب است

شاید که بتی در وسط  ذهن من و توست

باید  بت  خود ، با  نم  باران  خدا  شست

گویی که خدا در  بدن  و در  تنمان  هست

نزدیکترازخون و رگ گردنمان هست...

ارسالی اعضای محترم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.